سیلواناسیلوانا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

سیلوانا(دختر بهشتی )

جشن دندونی تاریخ 7/تیر

چند روز قبل از جشن خودمونو آماده کرده بودیم برای مهمونی. روز جمعه تا ساعت یک و نیم بعد از ظهر که عزیز جون اومد من و سیلوانا خانم با پدر جون تنها بودیم. البته پدر جون هم کلی خرید داشت که رفت همه رو انجام داد ، مخصوصا رفت کیک رو گرفت. سیلوانا جون جلوی در آشپرخونه دراز کشیده بود و بازی می کرد منم کارهامو می کردم. هرازگاهی هم می خواست بیاد بغل یا اینکه بخوابه روی پای من. ولی در کل خیلی همکاری کرد، وقتی هم که عزیز جون اومدن فیلم عروسیم و گذاشتیم و با هم دیدیم و یاد اون روزها رو زنده کردیم. ساعت 5 بعد ازظهر همه کارهامون تمام شده بود و سیلوانا جون هم به همراه پدر جون رفتن که پدر بزرگ و مادر بزرگ رو بیارن. حدود ...
14 تير 1392

شب نیمه شعبان و اولین دندونهای سیلوانا

روز یکشنبه سر کار بودم که عزیز جون زنگ زد و گفت که وقتی به سیلوانا غذا می دادم قاشق می خورده به یه چیز سخت وقتی دهنشو باز کردم دیدم دندونش نیش زده و روی لثش سفید شده مثل مروارید. عزیزم دندون درآوردنت مبارک ان شاا... همیشه سالم باشی و روزیت زیاد باشه . روز عید صبح برای خرید رفتیم هایپر استار من سیلوانا رو گذاشتم روی سبد خرید و خواستم ازش عکس بگیرم که یهویی افتاد به پهلو. حالا سیلوانا گریه می کرد من به جای اینکه آرومش کنم داشتم نگاه به دندونهاش می کردم  تازه به همسری هم می گفتم بیا و ببین دندونهاشو . خلاصه اینطوری بود که دندونهای سیلوانا گلی رو دیدیم البته متوجه شدیم که دوتا دندونهای پائین نیش زدن و دارن میان بیرون...
4 تير 1392
1